پرنده ای که من باشم

 

 سلام سلام سلام

امروز حالم گرفتس اقا قناری امروز گند زد می ترسم از هم جدامون کنندآخه حرف گوش نمی ده بهش می گم قشنگ با فاصله راه بریم اما مگه حرف گوش می ده داشتم از کلاس میرفتم بیرون جلو همه دستش رو انداخته دور شونم و منو به خودش می چسبونه خوب من با این آقا قناری چی کار کنم!!!!!!

برای خداحافظی هم همدیگه رو بغل کرده بودیم که استاد یدفعه رد شد بعد برگشت بدون هیچ حرفی بهمون زل زد بعد که چشامو باز کردم و استاد رو دیدم با تاسف سری تکون داد و رفت!!!!!

می ترسم خیلی خیلی می ترسم می خواستم 18 با آقا قناری برم فسا اما اگر مامان بابا بفهمن نمی زارن برم

چه اشتباه بزرگیست.......

تلخ کردن زندگی خود

+نوشته شده در شنبه 5 بهمن 1392برچسب:,ساعت14:39توسط قناری | |