سلام سلام سلام امروز حالم گرفتس اقا قناری امروز گند زد می ترسم از هم جدامون کنندآخه حرف گوش نمی ده بهش می گم قشنگ با فاصله راه بریم اما مگه حرف گوش می ده داشتم از کلاس میرفتم بیرون جلو همه دستش رو انداخته دور شونم و منو به خودش می چسبونه خوب من با این آقا قناری چی کار کنم!!!!!! برای خداحافظی هم همدیگه رو بغل کرده بودیم که استاد یدفعه رد شد بعد برگشت بدون هیچ حرفی بهمون زل زد بعد که چشامو باز کردم و استاد رو دیدم با تاسف سری تکون داد و رفت!!!!! می ترسم خیلی خیلی می ترسم می خواستم 18 با آقا قناری برم فسا اما اگر مامان بابا بفهمن نمی زارن برم
چه اشتباه بزرگیست....... تلخ کردن زندگی خود
سلام سلام سلام چند دقیقه قبل پیش آقا قناری بودم خیلی خوش گذشت منو آقا قناری همیشه برعکسیم وقتی من داغم اون سرده و وقتی من سردم اون داغه آقا قناره به بهونه این که سردش شده جلوی همه منو بغل کرده بود و صورتش رو توی گردن من فرو کرده بود هیچ کس متوجه نمی شد اما من بوسه های داغ و عاشقونش رو حس می کردم من تا حالا برای بوسیدن هیچ وقت پیش قدم نشده بودم اما تا دیدم هیچکس دورو برمون نیست آقا قناری رو بغل کردم و اون جوری که دوست داشتم بوسیدمش وقتی از بغلش اومدم بیرون نگاه پرسشگرانه و خوشمزه آقا قناری رو دیدم که لبخند رضایتی هم همراش بودم منم سرم رو انداختم پایین و گفتم خوب دلم خواست یه دفعه ای !!!!!! ااقا قناری هم دوباره منو به آغوش کشید و گفت که خیلی دوسم داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|